سومین سالگرد
سومین سالگرد ازدواج هم گذشت و ما هنوز زوج خوشبخت سه سال قبل هستیم ،
بازم نشد که تو یه مناسبت خوب ، خبر خوب پدر شدن رو تحویل بابا بدم ، حیف شد ،
روز اول سفر هنوز تو کش مکش ناراحتی های یک ماهه گذشته بودم
روز دوم همه چی خوب بود و همه چی سر جای خودش ،
هنوز هم دوستش دارم بیشتر از همیشه
مادر شدن چقدر از من دور است
هر دوره دورتر از قبل می شود و هرماه یه قدم عقب تر می روم
شاید اینها همه دور خیز باشه برای پریدن ، کسی چه میداند خدا چه در مشت دارد
پیش دکتر طرازی و دکتر عارفی رفتم و بالاخره خانم دکتر عارفی رو انتخاب کردم
طبق دستورش بابا دوباره آزمایش رفت و منم خودم رو آماده کردم که این ماه ای یو ای باشه
آزمایش رفت و من امید بسته بودم که بعد از دو ماه پلی کیستیک بودن یه قدم دیگه جلو میرم
کیست غافلگیرم کرد و انتظارم یک ماه دیگه تمدید شد
حالا تو تاخیرم و منتظر که دوره جدید رو شروع کنم و اینبار با کیست سرو کله بزنم
هانیه و سوگند و نسیم هم مامان شدن ، خدا رو شکر ماه خوبی بود
کاش که همه منتظرا نتیجه بگیرن
نشسته ام و چشم به دست خدا دارم تا ببینم چه برایم میخواهد