عزیزکم

کنار سفره خالی ...

1392/4/10 8:10
نویسنده : نجمه
339 بازدید
اشتراک گذاری

 

داشت می خوند

بهشت از دست آدم رفت از اون روزی که گندم خورد

ببین چی میشه اون کس که یه جو از حق مردم خورد

کسایی که تو این دنیا حساب ما رو پیچیدن

یه روزی هر کسی باشن حساباشونو پس می دن

عبادت از سر وحشت واسه عاشق عبادت نیست

پرستش راه تسکینه پرستیدن تجارت نیست

سر آزادگی مردن ته دلدادگی میشه

یه وقتایی تمام دین  همین آزادگی میشه

کنار سفره ی خالی یه دنیا آرزو چیدن

بفهمن آدمی یک عمر بهت گندم نشون می دن

نذار بازی کنن بازم برامون با همین نقشه

خدا هرگز کسایی رو که حق خوردن نمی بخشه

کسایی که به هر راهی دارن روزیتو می گیرن

گمونم یادشون رفته همه یک روز می میرن

جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم

همه یک روز می فهمن چه جوری زندگی کردیم

 

اما من هنوز تو این مصرع گیر افتادم

کنار سفره ی خالی یه دنیا آرزو چیدم  .....

جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم .....

 

یکی یه کاغذ می گیره جلومو و به روم می خنده

 

روش نوشته

امید دلهاست .... عباس

 

دلم لرزید

به بابا نگاه می کنم

آروم و مطمئن نشسته ،

شاید این اطمینانش منو اسیر مهربونیش کرده

به خودم نگاه می کنم

پر از اضطراب و دلشوره

دیشب خوابت رو دیدم مامان جان

پسر بودی ، رو دوشم سوار شدی و دستات رو دور گردنم انداختی 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

نیلوفر
12 تیر 92 12:24
ای نجمه ی پسر دوست پسر زا خخخخخخخخخخخخخ انشااله از خودت حضرت ابوالفضل حاجت بگیری عزیزم.
هیجان
16 تیر 92 10:23
عزیزممممم پسرت شیطونت رو بماچم روی دوشتتتتتتتتتت امید دلت نا امید نشه عزیز دلم قول میدم اگه وقفه نندازید بین برنامه ای که دارید نتیجش رو هم میگیرید مطمئن باش
سمی
3 شهریور 92 8:16
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عزیزکم می باشد