مادر که می شوی .....
دختر که متولد می شوی
تمام عمر حس می کنی مادر بودن را می دانی
عشقش را ، محبتش را ، دلواپسی هایش را ،
حق می دانی که همدم مادر باشی چون حسش را خوب می شناسی !
همسر که می شوی جنس محبتت تغییر میکند
فکر می کنی سخت ترین کار دنیا همسر کسی بودنست
حق میدانی که مادرت را برای تمام سالهای همسر بودنش درک کنی و ستایش کنی
چشم انتظار کودکی در راهت که هستی تازه رنگ دلواپسی هایت عوض می شود
هر دقیقه و هر لحظه مراقبی نکند کودک درونت خم به ابرویش بیاید
تکانهایش ، ضربان قلب کوچکش و ....
مادر که می شوی تمام آنچه تصور می کردی به یکباره فرو می ریزد
جلوی آینه که می ایستی با تعجب و حیرت به روبرو نگاه می کنی که این منم همان آدم همیشگی؟
مادر که باشی دل نگرانی می شود پای ثابت قلبت
شب تا به صبح چشم باز می مانی که نکند ... نکند ... نکند ....
و یادت نمی آید چقدر گذشته از آخرین باری که یک دل سیر خوابیده ای
و صبح که از بی خوابی و سردرد رو به فنایی ، لبخند شیرینه آرام جانت لبریز بودنت میکند
انگار قدر اصحاب کهف خوابیده ای و حالا هوشیاره هوشیاری
مادر که می شوی دلت نازک می شود و زود می شکند
با نگاهی ، کلامی ... خاطره ای
آنوقت دلت برای تمام لحظه هایی که مادرت دلش نازک بود می گیرد
بغض می رود کنار دل نگرانی مادرانه می نشیند و تو عهد میکنی دخترانه تر از همیشه باشی برای مادرانه هایش
مادر که می شوی ..... مادر که می شوی
تمام مادرانه هایم را مدیون خدایی هستم که خواست با تمام انتظارها، قدر مادر بودنم را بهتر نشانم دهد
قدر فرشته زیبایی که لذت بودنش فراتر از حد تصورم بود
مادرانه هایم را بی دریغ تقدیمت می کنم عزیزه کوچکه شیرینم
و ممنونم از حس بی نظیره مادر بودن که تو برایم به ارمغان آوردی
پی نوشت : لحظه لحظه یاده دوستانم گفتن ندارد ولی دعا گویم