عزیزکم

یه روز پر از اضطراب

1392/4/24 9:22
نویسنده : نجمه
288 بازدید
اشتراک گذاری

یه روز پر از اضطراب


پریشب بعد از چند روز تاخیر ، تصمیم گرفتم بی بی چک بزارم ،

 

گذاشتم و تو لحظه اول هر دو خط ظاهر شد ،

 

خط دوم کمرنگ ولی کاملا مشخص

 

یهو همه چی با هم یه رنگ دیگه شد ، هنگ کردم ، باور نکردم

 

هی نگاه می کردم و می گفتم امکان نداره اشتباه می کنم

 

وضو گرفتم و رفتم که نماز بخونم ،

 

نمی دونم چقد طول کشید ولی یهو دیدم بابایی نشسته کنارم

 

گفت چی شده چرا اینطوری اینجا نشستی

 

نتونستم خودمو کنترل کنم ، بدون اینکه هیچی بگم بردمش و بی بی رو نشونش دادم

 

یه کم جا خورد ولی زود خودشو جمع و جور کرد شروع کرد به شوخی کردن

 

اما فایده ای نداشت

 

 کل ذهنم درگیر ماجرا بود

 

بهش گفتم بیا بریم یکی دیگه بخریم که مطمئن بشیم

 

گفت الان 12 شب کجا بریم

 

گفتم من تا صبح حتما دیونه می شم ، .... و اون قبول کرد

 

اما تو لحظه آخر از رفتن پشیمون شدم ، حس می کردم نتیجه کاذب بوده

 

هرچند که یه کم بعد فهمیدیم داروخانه شبانه روزی نیست که بریم سراغش

 

ولی با خیال خودم تا صبح شادی کردم و غصه خوردم

 

بگذریم که تا صبح چی گذشت اما اول وقت که رفتم و دیدم داروخانه هنوز باز نشده

 

مستقیم رفتم آزمایشگاه کنار دستی

 

خانم مسئول پرسید با بی بی چک تست کردی ، گفتم بله

 

گفت میخوای مثبت باشه ، سرمو تکون دادم که بله

 

گفت پس انشاءاله مثبته و تو ماه رمضون یه شیرینی به ما میدی

 

دلم بهم پیچید ،

 

حالم رو دید، گفت نیم ساعت دیگه زنگ بزن جواب اولیه رو بگم

 

دلم میخواست فرار کنم ، از در آزمایشگاه که زدم بیرون

 

تا خونه اشکام امون بهم ندادن ،

 

نمیدونم کسی تو خیابون بود یا نه 

 

رسیدم خونه ، خاله مریم تمام دیشب و صبح دل نگران بود

 

مدام پیام می داد و من حس میکردم چه خوب که دوستایی دارم که دوستن

 

بودنشون نعمت بزرگیه مخصوصا تو وقتایی که هیچ کسی شاید نتونه اونطور که باید آدمو درک

کنه

 

 

فرار کردم ، چادر نمازم رو کشیدم رو سرم و چشامو بستم ،


و نیم ساعت بعد تماس گرفتم و جواب منفی بود

 

.................

 

و این یعنی ادامه انتظار

 

امیدوارم زود دور جدید شروع بشه و من بتونم برنامه هایی که دارم اجرا کنم

 

امیدوارم  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

لیلا
24 تیر 92 11:35
سلام گلم ممنونم از دعی قشنگت . مرسی عزیزم . اما از من میشنوی با بیبی مرتب چک کن . من یک بار این اتفاق افتاد . بیبی چک مثبت بود اما بتام 3 بود و منفی . اما بیبی چکم هی پر رنگتر شد و بعد از 1 هفته دوباره از دادم این بار بتام 1115 شده بود .تا اون پ لعنتی نیومده امیدی هست . امیدوارم نتیجه بده عزییییزم . بوووووس خدا بزرگه و دل تو رو هم شاد میکنهههههههههههه حتما


یه جوریم شد لیلا ، هر چی خیر باشه راضیم ، خدا هممون رو شاد کنه
نیلوفر
24 تیر 92 14:29
نجمه اگه پری نیومد دو سه روز دیگه بازهم امتحان کن و یه آزمایش بده.

شاید واقعا مثبت باشه. وای نجمه تا به آخر متن برسم از هیجان قلبم داشت میاومد تو دهنم. دستم و بردم سمت گوشی که ببینم مثبته و فوری بهت زنگ بزنم.

امیدوارم بی بی چک مطمئن تر از آزمایش عمل کرده باشه/


عزیزززززززززززم اره خدائیش خودمم همش میخواستم به خودم تبریک بگم ، نشد که بشه ولی اخرش می شههههههههه واسه هممون
ثمره
24 تیر 92 16:03
سلام نجمه جونم....
بخدا تا آخر نوشته هاتو که میخوندم فقط منتظر این بودم که بگی جواب آزت مثبته...
انشالله پری نیادو دوباره بری آز بدی جواب +باشه...



فعلا که نیومده ولی از بی بی مثبت هم دیگه خبری نیست ، برم از این کیت های تخمک گذاری بگیرم هی مثبت بشه هههه
معصومه
25 تیر 92 2:23
ای بابا دلم تا آخر متن ترکید گاه خوشحال شدم که مادر شدی گاه حسرت خوردم برای خودم آخرسر هم ناامید


معصومه جونم ، به همین زودیا می یام و خبرای خوب تو رو میخونم ، ناامید نشوووووووو منم مامان می شمممممممم
بهاره د
26 تیر 92 2:02
سلام نجمه جون انشالله زود خدا یکی سالمشو بهت بده
برا منم دعا کن منم خیلی دلم شکسته
به منم سر بزن


سلام بهاره جان ، حتما میام دیدنت ، زود خبرای خوشحال کننده را بنویس
مانلی
28 تیر 92 16:06
خاله مریم به فدای اون بچه لجبازت که می خواد تا جا داری حرصت بده بعد بیاد . اون روز خوب که خبر خوش رو بهمون میدی دارم میبینم . انقده نزدیکه .. باور کن
هیجان
31 تیر 92 18:56
نجمههههههههههه دلم داشت میومد تو حلقم هر کلمه ای رو که خودنم گفتم سگ تو روحت نازنین کجایی چرا خبر به این مهمی رو ندارییییییییی اما با اینکه تهش منفی شد اما ته دل من هنوز به همون سطرهای اول بسنده کرده و دل خوشه ایشالله که مثبت خیلی بهت نزدیک شده باشه ایشالله که ...
مریم.خلوت مادرانه
31 تیر 92 21:13
سلام گلم حالت چطوره قربونت برم خدا بزرگه انشالله که هر چی صلاحه همون بشه،برات خیلی دعا میکنم،التماس دعا،بوس
شیما
3 مرداد 92 17:51
لعنت به این بی بی چکاااااااااااااااااااااا نجمه جون گلم غصه نخور ایشالا این ماه دیگه مامانی حتمااااااااااااااااااااا
مامان خانومی
8 مرداد 92 12:35
سلام برای دلی مینویسم که هر روز برای دیدار تو قلبش میزنه هر روز برای با تو بودن گریه کردنات و شیطنتات دلش تنگ میشه هر روز با یاد تو به رختخواب میره عزیزم دیشب شب قدر برات دعا کردم دوست داشتی بیا پست متفاوت گذاشتم اخه من تازه بدنیا اومدم
ثمره
9 مرداد 92 23:18
دلم تنگولیده بود اومدم یه سری بزنم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عزیزکم می باشد