عزیزکم

تابستان خود را چگونه گذراندیم

1394/6/23 1:31
نویسنده : نجمه
573 بازدید
اشتراک گذاری

 

تابستونی که گذشت اینقد درگیری مختلف پیش اومد که اصلا نفهمیدیم چطوری گذراندیم. یه کم مونده به تابستون اثاث کشی به خونه جدید داشتیم که تو همین بحبوحه بابا علیرضا درد شدید تو شکمش احساس کرد و بعد از چند روز بستری شدن مشخص شد مشکل از صفراست

 

منم از فرصت تعطیلات استفاده کردم و همه رو به زحمت انداختم و با کمک خاله ها و دایی ها و عمه ها و عموها و مامانی ها و بابایی ها (ار هر کدام دو فروند) سریع اثاث کشی کردم.

 

یه سرم بیمارستان بود ، یکی خونه مامانی تا بتونم به موقع به شیر دادنت برسم، یکی خونه قبلی برای رفع و رجوع کارها و تحویلش، یکی خونه جدید برای چیدمان سریع تا وقتی می یای خونه و عیادت کننده برات می یاد خونه شکل ظاهریش رو پیدا کرده باشه. خلاصه که حسابی درگیر بودیم و محمدم می دونم که حسابی اذی ت شدی طفلکم.

 

ولی خدا رو شکر همه چی به خیر گذشت و اون مشکل اساسی که پیش اومد با این برنامه ها همه فراموش شد وگرنه نمیدونستم اخر ماجرا چه خواهد شد!

 

بعد از پیگیری ها مشخص شد که بابا باید بعد از یک ماه که التهاب کیسه صفرا کمتر شد سریع باید عمل بشه و کیسه رو خارج کنه. همین هم نمی ذاشت تصمیم بگیریم برای تولدت که می شه برگزار کرد یا نه

 

خلاصه ماجرا شد عمل بابا تو 12 شهریور و درگیری ها تا همین امروز که خدا رو شکر بخیه ها کشیده شد و حال عمومی خوبی داره

 

 

راستی از اول شهریور هفته ای یکبار تو کارگاههای مادر کودک موسسه پیله ابریشم شرکت می کنیم که هم برای روحیم خیلی خوب بوده و هم باعث شد روابط اجتماعی پسرکم خیلی بهتر بشه. میشه این تغییرات رو به وضوح حس کرد

 

هرچند یه جلسه رو نشد برم و هنوزم هم شما با خوندن شعرا توی کلاس مشکل داری و گریه می کنی. اما با این حال خیلی بهتر از جلسه اول بوده و این برام رضایت بخشه.

 

راستی امروز برای اولین بار موهات رو حسابی کوتاه کردیم کچلللللللللللللللللللل شدی پسرکممممممم زشت و بانمک . ولی به نقل از دکتر گزینه بهتری برای رشد موهات وجود نداشت

 

 

این بود ماجراهای ما تو این تابستون و اولین سالگرد تولدت.

ان شااله هر سال ماجراهای زیبا و خاطره انگیز و خیر پیش رو داشته باشی عزیزکم

 

پسندها (1)

نظرات (5)

نازنین
2 آبان 94 17:41
خدا رو شکر که روزهای پر مخاطره تموم شد ایشالله که حال آقای پدر همیشه خوب و سلامت باشه تولد اولین سال زندگی گل پسرم هم مبارک خیلی وقته ازت دورم بر من ببخش دوست خوبم عکس تولد می خوامممممممممممم
ثمره
9 آبان 94 0:36
سلام نجمه جون خوبی عزیزم...ان شالله همیشه سلامت وتن درست باشید، ببوس گل پسرناز ودوست داشتنیتو
مه ناز
24 آبان 94 15:42
سلام نجمه خوبی؟ پسملت خوبه؟ گفتی موهاو کچل کردی واسه رشدش؟ پسر منم موهاش کمه موقع تولدش هم که کچل بود کلاً. اگه موهاشو بزنم موهاش رشدش بیشنر میشه یعنی؟
مامان نازنین
26 دی 94 19:40
کجایی نجمه عزیزم چرا نمی نویسی محمد خوش سیمای من چطوره می بوسمتونننننننننننننن
هنرمند
9 اسفند 94 8:48
بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عزیزکم می باشد