عزیزکم

یه ماه دیگه انتظار

1391/8/3 9:38
نویسنده : نجمه
250 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکم

 

حال این روزهای مامان رو می بینی؟ اینهمه خسته و ....

 

نا امیدتر از اونم که حتی بتونم فکر کنم ، اشکم مدام تو چشامه و دلمه همش تو آشوب و تلاطم

 

اگه نیای؟ اگه خدا تو رو واسه من نخواد

 

حتی دیگه به بابایی اصرار نمی کنم بره آزمایش ، نمی خواد بره زور که نیست

 

اما ................ اما کاش می رفت ، حداقل خیالم راحت بود که هر دو سالم هستیم ....

 

نمی دونم اینهمه ناراحتی منو واقعا درک نمی کنه؟؟؟؟؟ یا حس نمی کنه؟؟؟؟

 

کاش می رفت و خبر سلامتیش رو داشتم ، فکر کردن به همه این چیزا کلافم کرده گلم

 

این روزها عجیب هوای دلم بارونیه، منتظر بهونه ام تا ببارم

 

منتظر یه جرقه تا زار بزنم

 

دنبال یه آغوش تا محکم بغلم کنه ، هر لحظه و هر لحظه

 

دنبال یه دل که حال این روزهامو درک کنه

 

دلم غصه دارم عزیزکم ، دیگه نمی تونم جلوی بابایی بلند بخندم و به روم نیارم

 

حتی جلو همکارا و دوستا و همه ، نمی تونم شاد باشم

 

تا به یاد تو می افتم بغضم اروم ترک میخوره و چشام نم دار می شه

 

کاش خدا تو رو برای ما بخواد ، به خیر و صلاح

 

سالم و سلامت و با ایمان

 

خوش رزق و روزی و خوش عاقبت

 

با همه چیزهای خوب

 

کاش زودتر بیای که دیگه واقعا تحملم تموم شده ........................

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عزیزکم می باشد